هدیه چیست

هدیه چیست ؟

هدیه چیست ؟

هدیه چیزی است که با احساس رضایت و بدون در نظر گرفتن چشم داشت به شخصی دیگر تقدیم میشود، اگر چه شاید در ازای آن، توقع متقابلی نیز وجود داشته باشد، اما هدیه چیزی است که آن را به رایگان می‌بخشند.

هدیه، کادو، پیشکش  یا تحفه  می‌تواند هر آن چیزی باشد که اسباب شادمانی،  خشنودی یا کاسته شدن غم فرد هدیه گیرنده را فراهم آورد، ذات و سرشت هدیه دادن به تعبیری دیگر، خدمتی از جنس بخشندگی و نشانی از مهربانی ست.

هدیه می تواند:

  • از هر نوع و جنسی باشد.
  • نمود کالبدی یا معنوی داشته باشد.
  • جنبه یادبودی و نمادین ، تزئینی یا کاربردی داشته باشد.
  • یک کتاب، یک بیت شعر، یک جمله، یک گل یا یک عکس باشد.
  • همراه با تقویت حس نوستالژی در مخاطب باشد( مثل یک توپ پلاستیکی) .
  • خاک یا نمک باشدیا هرآنچه که خاطره ای از گذشته دارد .
  •  ارزشمند و گران یا بسیار بهای ناچیزی داشته باشد.

هر چیزی که حس خوشایندی بیافریند و موجب خشنودی طرف مقابل شود، یک هدیه است.

 اما مهم این است که درست و به جا ، با شایستگی به مخاطب مورد نظر پیشکش شود.

اینکه در چه فضایی، چه هدیه ای به چه فردی داده شود اهمیت زیادی دارد. هدیه بهتر است متناسب با علایق فرد هدیه گیرنده باشد.

معنی هدیه در فرهنگ لغت نامه های مختلف :

تحفه؛ ارمغان؛ پیشکش.
فرهنگ فارسی عمید

هدیه . [ هََ د ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) تحفه و ارمغان و آنچه به کسی فرستند به رسم تحبیب و بزرگداشت.
لغت‌نامه دهخدا

(هَ یِّ) [ ع . هدیه ] (اِ.) ۱ – تحفه ، ارمغان ، پیشکش . ج . هدایا. ۲ – پولی که در عروسی مهمانان به عروس یا داماد می دهند.
فرهنگ فارسی معین

(اسم) [عربی: هَدیَّه، جمع: هدایا] تحفه؛ ارمغان؛ پیشکش.
فرهنگ فارسی عمید

استفاده از اسم هدیه در متون ادبی :

چنان روی دیدند یکسر سپاه
که آیند با هدیه نزدیک شاه .

فردوسی .

____
چو با هدیه ها راه چین برگرفت
ز جیحون یکی راه دیگر گرفت .

فردوسی .

____
هر سال فرستادی بر سبیل هدیه .

(تاریخ بیهقی ).

____
به مارآباد که ده فرسنگی هرات است بسیار هدیه و سلاح و … پیش آوردند.

(تاریخ بیهقی )

____
مرگ هدیه است نزد داننده
هدیه دان میهمان ناخوانده .

سنایی .

____
شهر ری کو پادزهرت داده بود
هدیه امسال از شکرخایی فرست .

خاقانی .

____
به حکم هدیه ی نوروزی آسمان هر سال
تبرک از شرف آوردی آستانش را.

خاقانی .

____
کدام دولت پیدا شد از کواکب سعد
که آن سپهر بر تو به هدیه نفرستاد؟

مسعودسعد.

____

بدو گفت سیندخت ، هدیه کجاست ؟
اگر دیدن آفتابت هواست .

فردوسی .

____
ودیعت و آنچه پروردگار در بندگان خود آفریند از خصال و صفات :
خرد هدیه ی اوست در ما که ما را
به فرمان او شد خرد جفت با جان .

ناصرخسرو.

____
فضل تو بر گاو و خر به عقل و سخن بود
عقل و سخن نیست جز که هدیه ی جبار.

ناصرخسرو.

____
رونمایی که به عروس دهند :
عروسان سر کلک تو در پرده شدند از من
مرا هم هدیه ای باید که هر یک روی بنماید.

خاقانی .

____
ره آورد. سوقات : بخاطر داشتم که چون به درخت گل رسم ، دامنی پرکنم هدیه ی اصحاب را.

(گلستان ).

____

برخی از منابع

وبسایت واژه یاب