بازاریابی پنهان یا تبلیغات نامرئی چیست؟
داستانِ تبلیغات پنهان از آزمایش مشهور جیمز ویکاری آغاز شد، او که یکی از محققان معروف بازار بود از پیشگامان مطالعات رفتار مصرف کننده و نحوه واکنش مصرف کنندگان به انواع مختلف تبلیغات شناخته شده است.
در طول دهه ۵۰، که همه در مورد کنترل ذهن و شستشوی مغزی صحبت میکردند، جیمز ویکاری آزمایش مشهور خود را در مورد اثر تبلیغات سابلیمینال یا همان تبلیغات نامرئی انجام داد. البته با گذشت زمان، نتیجه گیریهای وی مورد انتقاد قرار گرفت اما هنوز هم منبع الهام هستند.
تحقیق آقای ویکاری به این شکل بود که مخاطبان داخل سینما، بدون اینکه بدانند، در معرض بازاریابی پنهان قرار میگرفتند. به این شکل که در طول فیلم پیامی چشمکزن با مضمون:«گرسنهای؟ پاپ کرن بخور و کوکاکولا بنوش» نشان داده میشد؛ ولی بینندگان به این پیام آگاه نبودند و آن را نمیدیدند!
اما چگونه؟
ذهن خودآگاه انسان فقط میتواند تصاویری را که بیشتر از ۱۳ میلی ثانیه پخش میشوند درک کند در حالی که این پیامها هر چند دقیقه به مدت ۱۰ میلی ثانیه نمایش داده میشدند! بنابراین فقط ذهن ناخودآگاه متوجه این فریمها میشد.
جیمز ویکاری ادعا کرد این آزمایش را روی حدود ۴۵۰۰۰ نفر از افرادی که برای تماشای فیلم به سینما آمده بودند انجام داده است و با این پیامهای پنهان، فروش پاپ کورن ۱۸.۱ درصد و فروش کوکاکولا ۵۷درصد افزایش یافته است.
در طول زمان حرف و حدیثهای زیادی در نقد، رد و انکار یا تایید اثرگذاری این مدل از تبلیغات صورت گرفت اما همچنان مستندات قابل اعتمادی ارایه نشده است.
اما بطور کلی اساس تبلیغات نامرئی، در استفاده از محرکهای زیر آستانه ای ست یعنی عواملی که حواس پنجگانه انسان را تحت تاثیر قرار میدهند اما بصورت ناخودآگاه!
نخستین چیزی که در این بازاریابی پنهان تحت تاثیر قرار میگیرد، ادراک ناخودآگاه افراد است. تاثیرگذاری ادراک ناخودآگاه، فرآیندی برنامهریزی شده است که به وسیله متخصصان علوم ارتباطات دستکاری میشود. افراد مختلف در واکنش نسبت به محرک ها و دادههای دریافتی، مطابق با دستورالعمل تعیین شده رفتار میکنند، بدون اینکه از دستورالعمل مربوطه اطلاع داشته باشند. اگرچه برخی ادعا میکنند تبلیغات ناخودآگاه ناموثر است یا فقط یک شایعه است، اما مستندات به دست آمده از استفاده شدن این روشها در رسانههای گروهی، نشان میدهد که سازندگان آن کاملا به قدرت آن ایمان دارند.
با در نظر گرفتنِ مطالعات و تحقیقات گوناگونی که برای تایید یا رد ادعای آزمایش جیمز ویکاری انجام شده است و بعضی از آنها تاثیر تبلیغات پنهان را رد و برخی تایید میکنند، آیا صاحبان کسب و کارها یا سیستمهای سرمایه داری از این ویژگی مغز انسان در جهت منافعشان استفاده کرده اند یا نه؟
آیا ما ناخواسته و تحت تاثیر تداخلاتی که دیگران بر ضمیر ناخودآگاه مان ایجاد میکنند محصولی را انتخاب میکنیم یا نه؟
اگر تاثیر بازاریابی پنهان، واقعی باشد آیا راه کارهایی وجود دارد که کنترل بیشتری بر انتخابهایمان داشته باشیم و آگاهانه خرید کنیم یا تاثیر ضمیر ناخودآگاه بر ما انقدر قوی ست که ناخواسته دست به انتخاب میزنیم؟
پیدا کردن پاسخ این سوالها را به عهده شما میگذاریم!