بازاریابی چریکی چیست؟
بازاریابی چریکی یا پارتیزانی هر تماس کوچکی است که شرکت شما با هر کسی در جهان بیرونی دارد؛ هر تماس کوچک یعنی فرصتهای زیاد بازاریابی ولی این به معنی سرمایه گذاری مقادیر زیادی پول نیست.
مفهوم واضح است؛ بازاریابی شامل این موارد است:
اسم کسب و کار، اینکه شما کالا میفروشید یا خدمات، روشهای تولید کالا و ارایه خدمات، رنگ، اندازه و شکل محصول، بسته بندی، محل کسب و کار، تبلیغات، روابط عمومی، و بسایت، برندسازی، امضای ایمیل، پیام صوتی تلفنی، ارائه فروش، ارائه اطلاعات تلفنی، آموزش تلفنی، آموزش فروش، حل مشکلات، طرح رشد بازار و طرح جانشین، اشخاصی که معرف شما هستند، خود شما، اطلاع گرفتن و اطمینان از اینکه عملیات شما موفقیت آمیز بودهاست.
علاوه بر این شامل ایدههای شما برای برندسازی، خدمات، طرز رفتار، نگرشها و اعتقادات پر قدرتی است که به کسب و کار خود میدهید. اگر با این توضیحات فکر کردید که بازاریابی عمل پیچیدهای است حق دارید.
بازاریابی هنر عوض کردن عقاید مردم یا حفظ عقاید آنهاست، البته در صورتی که تمایل به انجام تجارت با شما داشته باشند. مردم یا باید نوع محصول خود را تغییر دهند و یا نوعی از محصول و خدمات را بپذیرند که قبلاً هرگز وجود نداشته است.
هر عملی که انجام میدهید یا هر چیزی که نمایش می دهید و یا میگویید (منظور فقط تبلیغات یا وبسایت شما نیست، بلکه تمام اعمال شما را شامل میشود) باعث میشود که درک مردم نسبت به شما تحت تأثیر قرار گیرد.
چنین چیزی در یک لحظه، در یک ماه و یا حتی در یک سال اتفاق نمیافتد. به همین دلیل است که باید بدانید بازاریابی یک فرآیند است نه یک رویداد. ممکن است بازاریابی از مجموعهای از رویدادها تشکیل شده باشد، اما اگر بازاریابی چریکی باشید میدانید که بازاریابی آغاز و میانه دارد اما پایان ندارد.
توجه داشته باشید که وقتی از واژه بازاریابی یا بازارسازی استفاده میکنیم، در واقع درباره مشتریان حال و آینده صحبت می کنیم. احتمالا وقتی واژه بازاریابی را میخوانید فقط در مورد آینده فکر میکنید؛ اشتباه نکنید!
بیشتر از نیمی از زمان بازاریابی شما باید به مشتریان فعلی اختصاص داده شود.
یکی از سنگ بناهای بازاریابی چریکی، اطلاعات در مورد مشتریان است که بدون آن، هرچه برای به دست آوردن مشتری سرمایه گذاری کردهاید به هدر میرود. بازاریابی حقیقتی است مجذوب کننده و دلربا.
اگر بازاریابی را از نظر چریکی در نظر بگیرید، متوجه میشوید که این فرصتی است برای شما تا به مشتریان حال و آینده خود کمک کنید که موفق شوند.
آنها میخواهند بیشتر پول دربیاورند، شرکت خود را بسازند وزن کم کنند یا سیگار را ترک کنند.
شما میتوانید به آنها کمک کنید، میتوانید راه رسیدن به اهداف را نشانشان بدهید.
بازاریابی در مورد شما نیست بلکه در مورد آنهاست. هرگز این موضوع را فراموش نکنید!
بازاریابی مداری بسته است مانند دایره، به شرط اینکه بدانید چطور راه درست را انتخاب کنید. این دایره با عقاید شما برای سودآوری شروع می شود. بازاریابی وقتی به صورت دایره میشود که شما از حمایت مشتریانی که معرف شما هستند برخوردار باشید.
هرچه بهتر بتوانید بازاریابی را به عنوان یک دایره ببینید، بهتر میتوانید به تجربیات گذشته و اشخاص معرفی تمرکز کنید. اثر جانبی زیبای این دورنما این است که کمتر سرمایهگذاری میکنید و بیشتر سود میبرید.
بازاریابی بیشتر به عنوان عملی روزمره است، چون راههای جدیدی را برای اندازه گیری و پیشبینی طرز رفتار، تحت تاثیر قرار دادن افراد و آزمایش و تعیین کمیت و کیفیت بازاریابی مطرح میکند.
هرقدر روانشناسان بیشتر و بیشتر در مورد رفتار انسانها به ما میآموزند، بازاریابی به عنوان یک اصل پذیرفتهتر میشود. بازاریابی بدون شک نوعی از هنر است. تمام اینها را با هم درآمیزید و بازاریابی را در آن ببینید. احتمالاً منتخب ترین شکل هنر که تاکنون شناخته شده است.
اما فعلاً افکار علمی و هنری را کنار بگذارید. به مغز خود فرو کنید که در اصل بازاریابی تجارت است و هدف از تجارت منافع است. اگر علم و هنر برای سوددهی به تجارتی کمک کنند، احتمالاً چنین چیزی را یک بازاریاب چریکی طراحی کرده است.
بازاریاب چریکی تاجری است که به دنبال هدفهای از پیش تعیین شده مانند سودآوری است، اما برای رسیدن به آن از ابزار غیرمتعارف استفاده میکند.
یک مغازه کوچک کتابفروشی، از روی بدشانسی در میان دو کتابفروشی بزرگ که رقیب بودند قرار گرفته بود. روزی صاحب این کتابفروشی سر کار رفت و متوجه شد که رقیب سمت راست تابلوی بزرگی آویزان کرده و روی آن نوشته است:« فروش فوق العاده جشن سالگرد! ۵۰ درصد تخفیف»
این تابلو خیلی عریضتر از عرض مغازهاش بود. بدتر اینکه رقیب سمت چپ او تابلویی بزرگ تر نصب کرده و نوشته بود: «حراج بزرگ ۶۰% تخفیف» این تابلو هم فروشگاهش را کوچکتر نشان میداد.
این کتابفروشی کوچک چه کار میتوانست انجام دهد؟ از آنجایی که او یک بازاریاب چریکی بود، بلافاصله تابلو خودش را خلق و آن را در بیرون فروشگاه آویزان کرد. روی تابلو نوشته شده بود:« در ورودی اصلی!»
بازاریابهای چریکی خود را به نیروی بودجهی عظیم وابسته نمی کنند، در عوض خود را وابسته به تخیلی ابتکاری میکنند.